هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی