شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت