ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد