قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم