سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام