الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی