خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی