تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را