قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو