علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس