سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود