صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند