ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ