در مسجدالنبی چه مؤدب نشستهاند
از خلسۀ صبوح، لبالب نشستهاند
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
میبینمت میانۀ میدان غریبتر
یعنی که از تمام شهیدان غریبتر