دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی