سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری