پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس