ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس