فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس