علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس