همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر