همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر