سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد