بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم