بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود