آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود