حس میکنم هرشب حضورت را کنارم
وقتی به روی خاک تو سر میگذارم
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم