از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو