گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت