وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت