میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت