با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو