در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد