علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد