فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت