شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت