گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا