شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا