ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا