این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا