به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد