دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من