الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
دیدن یک مرد گاهی کار طوفان میکند
لحظهای تردید چشمت را پشیمان میکند
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
پایان یکیست، پنجرهٔ آسمان یکیست
خورشید بین این همه رنگینکمان یکیست
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...