جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
آزادیام اینکه بندۀ او باشم
در سینه دل تپندۀ او باشم
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم