به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟!
مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است
تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
فدای حُسن دلانگیز باغبان شده بود
بهار، با همه سرسبزیاش خزان شده بود
چنان که دست گدایی شبانه میلرزد
دلم برای تو با هر بهانه میلرزد
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما