سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست