تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را