امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست