وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو