ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود